بیت الاحزان مکتب الزهرای شهرستان اهر | ||
|
صحنة ميدان از وجود مجاهدين حقيقي خالي گشته است. امام، غريب و بيكس بر غلاف شمشير خويش تكيه داده و ميدان را مينگرد. بعد، آرام آرام راهي خيام حرم ميگردد و صدا ميزند: «اي سكينه! اي فاطمه! اي كلثوم! اي زينب! آخرين سلامم بر شما باد. اكنون آخرين ديدارم با شماست و اندوه جانكاه به شما نزديك شده است.» امام اين جملات را ادا ميكند، گريهاش خبر از لحظاتي سخت و جانسوز ميدهد.
تل زينبيّه، تو نیز شاهد دردهای زینب بودی خورشيد امامت و طهارت در گودال قتلگاه به حالت احتضار، جد خود و پدر و مادر و حسن (عليهم السلام) را ميبيند كه به استقبال او آمدهاند. زينب از خيمة غربت و بيكسي بيرون آمده و دست ها را بر سر نهاده و از سوز دل ميخواند: آن قدر سخن زينب سوزناك و جانسوز است كه عمر سعد شروع به گريستن مينمايد و صداي گريهاش را لشكريانش ميشنوند؛ به حدي كه محاسن او از اشك چشمانش تر ميگردند؛ ولي درعين حال «صًرف وجهه عنها ولي يجها بشيء» روي از دختر زهرا بر تافت و سكوت كرد. صداي زينب از اين قساوت قلب به آسمان برخاست كه: «ويلكم اما فيكم مسلم!» واي بر شما! آيا بين شما يك نفر مسلمان نيست؟
آخرين كلام با خورشيد وقت آن است كه آهنگ رحيل نواخته و اسرا را راهي كوفه نمايند. با تازيانه وكعب نيزهها، اهل بيت را از جنازههاي مطهر شهدا جدا ميسازند. آن ها با چشم گريان وداع ميكنند. عقيلة بني هاشم درلحظات محنت و طاقت فرساي وداع با بدن پاره پاره، حسين خود، درگودال قلتگاه ميخواند:« برادر! اگر همه مصايب را فراموش كنم، دو مصيب را هرگز فراموش نمي كنم: اول اينكه تورا با لب تشنه شهيد كردند و آب را كه مهرية مادرت بود، ازتو دريغ نمودند. دوم اينكه درموقع رفتن به ميدان گفتي:" زينب پيراهن كهنهاي را برايم بياور تا زير پيراهنم بپوشم كه اگر لباسم را غارت كردند، لباس كهنهاي باقي باشد. امّا برادرم! لباس كهنه تورا هم از تن تو درآورده و به يغما بردهاند." موضوعات مرتبط: خطوط دلتنگی، ، برچسبها: امام حسین, زینب, وداع, عاشورا, [
] [ ] [ مجتبی علیپور ]
انسان هر چند که استعدادهايي سرشار ، گسترده و برتر داشته باشد ، جز با تقويت و تحکيم آنها به وسيله شجاعت ، به پيروزي شايان نميرسد ، زيرا شجاعت به معناي به کاربردن توانمندانه اين استعدادها و دادن ارزش حقيقي به آنهاست . پس شجاعت رساترين تعبير براي نيروهاي دروني است . هر شخصيتي ، در هر موقعيتي که باشد ، هنگامي که شجاعت ندارد ، ارزش انساني خود را از دست ميدهد ، به پژمردگي ميگرايد ، زبوني بر او چيره ميگردد و ترس هم ، به هر شکل آن بيماري کشندهاي است که شخصيت را ، با همه خرمي و سرزندگيش غافلگير مي کند و ميکشد . شجاعت مهار کردن خود در برابر هر عاملي است ، با هر شدت و قدرت که باشد ، همچنين وجود و مقدار بقاء امم و عزت و سربلندي آنها وابسته به ميزان بهرهاي است که از شجاعت داشته باشند . همچنين خويشتنداري و صراحت لهجه و مقاومت با ناملايمات و سختيهاي روزگار و احترام به آزادي ديگران ناشي از ملکه شجاعت است . تمام مظاهر اين شجاعت در حسين علیه السلام وجود داشت و روح و جسم او مرکز نمايش عاليترين مرتبه شجاعت بود . وي با قوت قلب در نبرد با دليران اقدام کرد و صابرانه حمله مينمود و فرار از جهاد را پستي و عار ميدانست . با نفسي مطمئن و عزمي آرام به استقبال شدائد ميرفت . مصافحه با شمشير و نيزه را در راه خدا غنيمت ميدانست و جانبازي و ريختن خون دل را در راه عزت بهايي کم ميشمرد ، و از پستي و دنائت ابا ميکرد ، اگر چه متضمن قتل و شهادت باشد . طبري و ابن اثير از عبدا . . . بن عمار نقل کردهاند که وقتي پيادگان لشکر عمرسعد از چپ و راست حمله کردند ، آن حضرت بر آنها که از جانب راست حملهور شده بودند حمله کرد تا گريختند و بر آنها که در سمت چپ بودند ، حمله فرمود تا آنها را نيز تاراند ، و در اين حال عمامه بر سر و پيراهن خزي در برداشت . به خدا سوگند هرگز شکستهاي را نديدم که فرزندانش و اهل بيت و اصحاب و يارانش کشته شده باشند ، دلدارتر و قويتر و بي بيمتر از حسين . به خدا سوگند پيش از او و بعد از او کسي را مثل او نديدم . به هر سو حمله ميکرد و لشکر از او ميگريختند . ابن ابيالحديد ميگويد : کيست در شجاعت مانند حسين بن علي که در ميدان کربلا گفتند : ما نديديم کسي را که انبوه مردم بر او حملهور شده باشند ، و از برادران و اهل و ياران جدا شده باشد ، شجاعتر از او مانند شير ، سواران را در هم ميشکست و چه گمان ميبري به مردي که راضي به پستي نشد و دست در دست آنهانگذارد تا کشته شد . موضوعات مرتبط: معرفت، ، برچسبها: امام حسین, سیدالشهدا, عشق حسین, شجاعت, [
] [ ] [ مجتبی علیپور ] |
|
[ نویسنده : مجتبی علیپور ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |